نقش وکیل در دادرسی
نقش وکیل در دادرسی عادلانه موضوعی است که کمتر به آن پرداخته شده است، حتی مشاهده می شود که وکلا در این زمینه سردرگم هستند. من در این نوشته سعی کرده ام با استناد به تجربه شخصی در مورد نقش وکیل در دادرسی بنویسم.
کلام را با شعری از مولانا شروع می کنم.
چون کسی را خار در پایش جهد پای خود را بر سر زانو نهد
وز سر سوزن همی جوید سرش ور نیابد می کند با لب، ترش
خار در پا شد چنین دشواریاب خار در دل چون بود؟ وادِه جواب
این سطور را سیاه می کنم چون خاری در دل دارم. خار در دلم کرده اند قضاتی که نقش وکیل را در دادرسی عادلانه زیر سوال می برند، جایگاه او را در دادگاه مورد مناقشه قرار می دهند و به چالش می کشند.
وقتی اتفاقاتی که در ادامه برایتان نقل می کنم، اتفاق افتاد با خود می گفتم، چرا دیگران راجع به رنج های وکالت چیزی ننوشته اند تا امروز چراغ راه من باشد، تا من نیز بدانم که آن بزرگان چگونه به شوق کعبۀ عدالت در بیابان قدم زده اند، سرزنش ها شنیده اند و رنج ها به جان خریده اند تا غبار از چهره عدالت بزدایند.
البته وقتی به ذهن خودم فشار می آورم چند جمله ای به خاطرم می آید. از جمله بهمن کشاورز که می گفت
“اگر وکیل را از در بیرون کردند باید از پنجره وارد شود” اما فشاری که وکیل جوان و کم تجربه ای مانند من در ماه های گذشته تحمل کرده است بیشتر از آن بود که با این جملات کوتاه، آرام بگیرم. بنابراین تصمیم گرفتم آنچه از گذشتگان انتظار داشتم را خود به آیندگان اعطاء کنم و اندکی از اوقاتم را به نوشتن اختصاص بدهم. حتی اگر قلم موثری نداشته باشم قدم در راهی می گذارم که باقی وکلا نیز می توانند قدم در آن بگذارند و به تعالی نظام حقوقی کشورمان و برقراری عدالت کمک کنند.
اصل ماجرا
سرتان را درد نمی آورم، اما اصل ماجرا چه بود؟
با یکی از موکلینم به دادسرایی در تهران رفته بودم. بازپرس، شروع به سوال از موکل در مورد جرم ادعایی ما کرد. موکل که خود چیزی از قانون نمی دانست قادر به پاسخ گویی به سوال های بازپرس نبود و من به جای او توضیح دادم، اما بازپرس مدعی بود که موکل “خود” باید توضیح بدهد من به دفاع از حقوق موکل خود ادامه دادم اما ایشان در نهایت با صدای بلند و اندکی افتخار گفت” خانم، من اصلاً وکیل داخل راه نمی دهم.”
چند ماه بعد در شعبه ای دیگر و در دادگاهی دیگر، قاضی محترم، با تجربه و سخت گیری، من و وکیل با تجربه ای را داخل اتاق راه داد، اما صدایم جز برای ادای کلمات، سلام و خداحافظ از سینه بیرون نیامد. ما را آنجا نشاندند بی آنکه از ما چیزی بپرسند و فقط از موکل در مورد اتهامش سوال کردند، انگار ما کالاهایی تجملی و تشریفاتی بودیم که فقط باید حضور می داشتیم و صورت جلسه را امضاء می کردیم.
سومین تجربه که از همه تلخ تر بود در شمال کشور اتفاق افتاد. می گویم از همه تلخ تر زیرا نگاه و رویکردی که آن بازپرس محترم نسبت به نقش وکیل داشت باعث شد که مادری به خاطر هیچ و پوچ به زندان برود، در حالی که دو دختر بچه اش انتظارش را می کشیدند. اشک ناشی از آن حادثه بود که مرا ترغیب کرد تا این سطور را بنویسم. بازپرس گفت: “اگر قدم داخل اتاق بگذاری، برایت تخلف انتظامی رد می کنم! ” و باز فردای آن روز به من گفت: “اصلا موکلت هست تو چیکاره ای!”
در این لحظه است که راه می روی و به ماهیت و ذات شغلت فکر میکنی، نومید می شوی اما با خودت می گویی که سوی نومیدی مرو، امیدهاست… پس سعی کردم به جای نومیدی، این احساس را تحلیل کنم. حرف و ادعای آن قاضی و بازپرس چیست؟ آیا آن بازپرس که در جست و جوی حقیقت است با من که حقیقت را از دیدگاه موکلم می بینم با یکدیگر تعارض دارد؟ نقش وکیل در دادگاه چیست؟ شاید نقش وکیل “به درستی” درک نشده و از آن صحبت نشده است که آن بازپرس و قاضی گمان می کنند درحضور موکل نیازی به وکیل نیست .
آنچه در ادامه در مورد نقش وکیل می نویسم برگرفته از ویدئوهای موجود در اینترنت، کتاب هنر دفاع در دادگاه ها نوشته مرحوم بهمن کشاورز و کتاب فن دفاع دکتر علی اکبر ریاضی است.
نقش وکیل
1-حقیقت گویی مطلق
دکتر کاتوزیان در ویدئویی که در آپارات موجود است به وکلا توصیه می کند که: «طرفدار حق باشید، نه کسی که به شما دستمزد می دهد. کسی که دعوایی را می پذیرد، خودش موکل را محاکمه کند، ببیند واقعا حق دارد یا نه، اگر قانع شد که حق دارد آن وقت برای حق بجنگد». این سخنان دل نشین که بر دهان این سرباز عدالت جاری می شود آشکارا مخالف جریان واقعی امور وکالت در ایران و جهان است و دکتر علی اکبر ریاضی به درستی استدلال می کند که نتیجه محتوم چنین امری این است که وکیل باید در کشف حقیقت به قاضی کمک کند و دستیار قاضی محسوب شود و حتی باید اطلاعاتی را که از پرونده موکلش تحصیل می کند در اختیار او بگذارد.
اما چنین امری هیچگاه در عمل رخ نمیدهد و “افزون بر این” ناقض قانون نیز هست زیرا مطابق ماده 648 قانون مجازات اسلامی (بخش تعزیرات) “کسانی که به مناسبت شغل و حرفه شان محرم اسرار می شوند اگر اسرار را افشاء کنند به مجازات محکوم می شوند.” دلیلی ندارد که موکل به وکیل حق الوکاله پرداخت کند تا در دادگاه محکوم شود. بیشترین انتظاری که جامعه از نهاد وکالت و وکلا دارد مبتنی بر حقیقت گویی مطلق است اما با واقعیات هماهنگی ندارد.
2-انتقال نظرهای موکل به دادگاه
اگر وظیفه وکیل را انتقال نظر موکل به دادگاه بدانیم ،وکیل و نهاد وکالت بی معنی می شود، زیرا برای ارایه نظرات یک فرد بهتر و شایسته تر از خود وی چه کسی است؟ این ایراد نیز باقی می ماند که چرا موکل، حق الوکاله بدهد تا دیگری نظراتش را به دادگاه منتقل کند؟
3-مدافعات هماهنگ در جهت تامین مصلحت موکل
بحث نقش وکیل در دادرسی را با بررسی دیدگاه سوم ادامه می دهیم.
نچه در کشورهای پیشرفته مبنای کار نهاد وکالت است و در فیلم ها و سریال های حقوقی شان مشاهده می کنیم و دکتر علی اکبر ریاضی هم در کتاب” فن وکالت” به آن اشاره می کند این است که وکیل حقیقت را نه بماهو الحقیقت بلکه از دیدگاه مصلحت موکل از نظر می گذارند: “حقیقت از دید وکیل، حقیقت به معنای مرسوم نیست بلکه مدافعات هماهنگ در جهت تامین مصلحت موکل است”.
در سریال موفق suits به کارگردانی آرون کورش که در سال های 2011 تا 2019 از تلویزیون های آمریکا پخش می شد و داستانش حول و حوش یک موسسه حقوقی در نیویورک می گذرد، بارها شاهد این قضیه هستیم که هاروی اسپکتر (شخصیت اصلی داستان که به همیشه برنده بودن معروف است) دفاعیات هماهنگی از موکل می کند که مو لای درزش نمی رود و بعضی مواقع حتی از موکل هم در مورد حقیقت آنچه واقع شده است سوال نمی پرسد. به عنوان مثال در فصل سوم این سریال، اِوا هسینگتون، مدیر عامل یک شرکت مهم نفتی متهم به قتل می شود.
در چند قسمت، هاروی اسپکتر و مایک راس ( دستیار هاروی) سفت و سخت و جانانه از این خانم دفاع می کنند تا او را از اتهام قتل تبرئه کنند. در یکی از این قسمت ها، متهم ( اِوا هسینگتون) از هاروی می پرسد، “تا حالا ازم نپرسیدی که این اتهام را قبول دارم یا نه؟”

در نمونه ای دیگر در فیلم «تشریح یک قتل» محصول سال 1959 آمریکا، به تهیه کنندگی و کارگردانی اتو پرمینگر نیز شاهد این قضیه هستیم. همه می دانند که ستوان فردریک مانیون، بارنی کویل را به خاطر انتقام گیری و تجاوز به همسرش کشته است، اما پاول بیگلر (وکیل) با انجام مدافعات هماهنگی که در فیلم شاهد آن هستیم اثبات می کند که در لحظه وقوع قتل ستوان فردیک مانیون دچار جنون یا انگیزه غیر قابل مقاومت شده است. جالب این جا است که همه به اندازه ای از این دفاعیات هماهنگ و برخلاف حقیقت که منجر به تبرئه شدن قاتل می شود خوشحالند چنان که هنگام اعلام حکم دادگاه سر از پا نمی شناسند.
شما حق دارید وکیل بگیرید یا سکوت اختیار کنید. این جمله ساده، بسیاری از چیزها را در رابطه با نقش وکیل بیان می کند
“شما حق دارید وکیل بگیرید یا سکوت اختیار کنید. هر چه بگویید در دادگاه علیه تان استفاده می شود.” این جمله را در فیلم های بسیارشنیده ایم و مبتنی بر دیدگاهی است که اشاره کردیم یعنی موکل و وکیل متعهد به افشای حقیقت پیش قاضی نیستند. این دیدگاه خیلی ها را نگران می کند از جمله قضاتی را که به حقیقت پای بند هستند و زندگی خود را صرف این آرمان کرده اند.
مردم هم فراوان به وکلا ایراد می گیرند که وکیل حق را ناحق می کند، نشان می دهد. در دادگاه ها نیز این کنایه را زیاد شنیده ام که “اگر وکیل من بودی باز هم همین حرف ها را می زدی؟” به اعتقاد من و به دلایل زیر، نگاه به حقیقت از دیدگاه مصلحت موکل نگران کننده نیست.
اختیار دیدگاه سوم جای نگرانی ندارد
الف-قلم در کف قاضی است: وکیل هر موضعی را هر اندازه متناقض بیان کند در نهایت قلم در کف قاضی است و قاضی مجرب مواضع متناقض را می شنود و حق را به حق دار می دهد.
ب-ادله اثبات: سخنان و ادعاهای وکیل با ادله اثبات محدود می شود. وکیل هر ادعایی کند از او دلیل می خواهند. به قول سعدی:
ندارد کسی با تو ناگفته کار ولیکن چو گفتی دلیلش بیار
ج-راه دیگری نداریم: بشریت هنوز راه دیگری برای قضاوت و احراز عدالت جز همین راه کنونی پیدا نکرده است، یعنی قاضی مواضع متناقض را می شنود و تصمیم گیری می کند. بله اگر همه انسان ها حقیقت را بیان می کردند و آن را با باطل نمی آمیختند، در آرمان شهر زندگی می کردیم و محتاج این مباحث نبودیم، اما همان گونه که امیر المومنین علی علیه السلام در خطبه 50 نهج البلاغه می فرمایند “همیشه حق و باطل به هم آمیخته است. “حق خالص و باطل خالص اگر وجود داشتند هیچ کس در انتخاب حق و ترک باطل تردید نمی کرد، مواضعی که وکیل در دفاع از موکل بیان می کند نیز این گونه اند و هیچ گاه حق خالص و باطل خالص نمی باشد. حق خالص در دست قاضی و بازپرس هم نیست و آنها هم باید از کمک وکیل برای نیل به حقیقت استفاده کنند.
در نهایت این که در ابهامات و پیچ و خم های قانون و با دفاعیات یک وکیل ،امکان دارد گناهکاری بی کیفر بماند، اما همه می دانیم که بهتر است گناهکاری بی کیفر بماند تا بی گناهی به کیفر برسد.