طنز، توهین یا آزادی بیان؟ مرزهای نقد بزرگان ادب در ترازوی قانون
طنز، توهین یا آزادی بیان :آزمون تحمل جامعه در برابر نقد
اخیراً دادستان تهران علیه «زینب موسوی»، طنزپرداز شناختهشده، به دلیل انتشار ویدیویی که در آن اشعار «فردوسی»، شاعر نامدار ایرانی، دستمایه طنز قرار گرفته بود، اعلام جرم کرده است. به گزارش خبرگزاری میزان، دلیل این اقدام، «صحبتهای خلاف عفت عمومی» در مورد یکی از مفاخر ادبی ایران عنوان شده است.
این اتفاق، موجی از واکنشها، از جمله توهینهای گسترده به خانم موسوی و بحثهای داغی را در مورد مرزهای آزادی بیان به راه انداخت. در این میان، بسیاری یکدیگر را متهم کردند که از اصول دموکراتیک درک درستی ندارند.
این ماجرا سوالات بنیادینی را به ذهن متبادر میکند:
- آیا اعلام جرم علیه یک طنزپرداز، ناقض حق آزادی بیان اوست؟
- آزادی بیان دقیقاً چیست و مرزهای آن کجاست؟
- در فرهنگهای دیگر، با نقد و طنز در مورد اسطورههای ادبی چگونه برخورد میشود؟
- آیا اگر کسی ایلیاد و اودیسه هومر را مسخره کند یا آثار شکسپیر را به سخره بگیرد، با پیگرد قضایی مواجه میشود؟
- و در نهایت، آیا بزرگان ادبیات فارسی مصون از نقد و شوخی هستند؟
این پرسشها ذهن مرا به خود مشغول کرده است؛ چرا که من در عین علاقه به رشته حقوق، با بزرگان ادبیات فارسی زندگی میکنم.
در سختیهای زندگی، سعدی شیرینسخن دستم را میگیرد و اشعارش را زمزمه میکنم.
وقتی به آسمان مینگرم و میخواهم «پله پله تا ملاقات خدا» بروم، این مولاناست که مرا از نردبان بالا میبرد.
در زندگیم مشکلی نبوده که با یاری اشعار و نوشتههای اسطورههای ادب فارسی، قادر به حل آن نباشم و طبیعتاً توهین به آنها را برنمیتابم. اما سوالاتی که مطرح شد نیز رهایم نمیکند و در مقام یک وکیل، وظیفه دارم تمام جوانب قضیه را بسنجم.

آزادی بیان و مرزهای آن
مطابق مواد ۱۸ و ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، هرکس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی داشتن عقاید بدون ترس و اضطراب است. البته این حق مطلق نیست و در موارد استثنایی مانند حفظ نظم عمومی، امنیت ملی، سلامت و اخلاق عمومی یا مقابله با نژادپرستی، ممکن است محدود شود.
همانطور که میبینید، اصل بر آزادی بیان است و محدودیت، یک استثنای بسیار نادر است. این آزادی به افراد اجازه میدهد که حتی اسطورههای ادبی را دستمایه طنز قرار دهند. در مقابل، مخاطبان نیز مطابق با همان اصل آزادی بیان، حق دارند او را نقد کنند، از او دلگیر باشند و بگویند چرا فردوسی را بر اساس چند بیت الحاقی اینگونه زیر سوال برده است.
در نتیجه، هم خانم زینب موسوی و هم مخالفان او، با بهرهمندی از آزادی بیان باید نظرات یکدیگر را تحمل کرده و با مدارا در کنار هم زندگی کنند.
برخورد غرب با اسطورههای ادبی
اسطورههای ادبیات غرب نیز از طنز و انتقاد مصون نیستند. اگر ما فردوسی داریم، آنها«ایلیاد» را دارند که هشت قرن پیش از میلاد سروده شده است. کافی است به برنامههایی مانند Saturday Night Live (SNL) نگاهی بیندازید که چگونه با خدایان یونان باستان شوخی میکنند. در قسمتی با عنوان Greek Gods، زئوس خدایان را به کوه المپ دعوت میکند تا بحران اقتصادی یونان را حل کنند، اما مشخص میشود هیچکدام مسئول اقتصاد نیستند! در نهایت خدای آلمانی وارد صحنه می شود و خدایان یونانی را شوکه می کند.
فیلم «شکسپیر عاشق» به کارگردانی «جان مدن» (۱۹۹۸)، بسیاری از بخشهای زندگی بزرگترین نمایشنامهنویس انگلستان را با تخیل و شوخطبعی بازسازی کرده و و هیچ کس هم ننوشت که با این فیلم به بزرگ ترین نمایش نامه نویس انگلستان توهین شده است!
فیلم «زندگی برایان» به کارگردانی « تری جونز» (۱۹۷۹) حتی پا را فراتر گذاشته و زندگی یک چهره مذهبی، عیسی مسیح را با زبان طنز به تصویر کشیده است.
با کمی جستوجو درمییابیم که آثار والت ویتمن، جین آستین و دهها چهره بزرگ دیگر، همواره نقد شده و دستمایه طنز قرار گرفتهاند، بدون آنکه برای کسی پرونده قضایی تشکیل شود.
به دانشجویان حقوق نیز توصیه میکنم پرونده مشهور Hustler Magazine v. Falwell در رویه قضایی آمریکا را مطالعه کنند.
در این پرونده، دیوان عالی کشور آمریکا حکم داد که تقلید طنزآمیز (Parody) از شخصیتهای عمومی، تنها زمانی جرم محسوب میشود که با «سوءنیت واقعی» و به قصد دروغپراکنی منتشر شود. این حکم، یک سپر حمایتی مستحکم برای طنز و کاریکاتور در برابر شخصیتهای عمومی ایجاد کرد، آز آزادی بیان حمایت کرد و چنین موردی را توهین محسوب نکرد.
اگر قرار بر مقدسسازی باشد…
امانوئل کانت، فیلسوف بزرگ، اصلی اخلاقی دارد: «تنها بر اساس آن قاعدهای عمل کن که همزمان بتوانی بخواهی آن قاعده به یک قانون جهانی تبدیل شود.»
حال از منتقدان خانم موسوی میپرسیم: اگر قرار باشد بزرگان ادبیات مقدس و مصون از نقد و طنز باشند و این قاعده به یک قانون جهانی تبدیل شود، چه اتفاقی میافتد؟
اگر هر هنر، حرفه و شغلی بخواهد بزرگان خود را به همین شکل مقدس بداند، آنگاه شاعران بزرگ، بازیگران نامدار، فیلسوفان، مهندسان، معماران تاریخساز، قضات و وکلای نامآور نیز باید مصون از نقد باشند.
در این صورت، دایره افراد و آثار «مقدس» آنقدر گسترده میشود که چیزی از آزادی بیان باقی نمیماند. نتیجه، جامعهای است که نقد و طنز در آن متوقف شده، زیرا هر کلامی میتواند به عنوان «توهین» تلقی شود.
دفاع و وکالت در روزگار ما: نوشته ای از مرحوم بهمن کشاورز
جنبههای قابل نقد در آثار بزرگان ما
فراموش نکنیم که اسطورههای ادبیات فارسی نیز در آثارشان سخنان اشتباه کم ندارند. چه ایرادی دارد که این موارد نقد شوند؟ به این ابیات از بوستان سعدی توجه کنید:
- چو زن راه بازار گیرد، بزن / وگرنه تو در خانه بنشین چو زن
- یکی گفت: «کس را زن بد مباد» / دگر گفت: «زن در جهان خود مباد»
- زن نو کن ای دوست هر نوبهار / که تقویم پاری نیاید به کار
یا این جمله در گلستان که میگوید: «مرد بیمروت، زن است!»
البته که سعدی محصول زمانه خود بود و ارزشهای آن دوره با امروز متفاوت است. اما نکته اینجاست که آثار این بزرگان «وحی منزل» نیست و کاملاً قابل نقد و بررسی است.
حتی مطابق آنچه از تجربه کشورهای اروپایی و آمریکایی گفتیم با توجه به ارزش آزادی بیان هیچ ایرادی ندارد که اسطوره های ادبی دستمایه طنز قرار بگیرند.
خواننده گرامی، کپی از متن فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.
سخن پایانی
طنز، توهین یا آزادی بیان؟ به نظر من، توهین واقعی به این بزرگان، شوخی با اشعار آنها نیست.
توهین واقعی این است که دیگر آنها را نمیخوانیم، به فرزندانمان نمیآموزیم و غبار فراموشی بر آثارشان نشسته است.
توهین این است که انگلیسی صحبت کردن را «باکلاس» بدانیم، اما از گنجینه زبان مادری خود غافل باشیم.
به قول «سهراب سپهری»لب طاقچه عادت از یادمان رفته که چه گنجینه ای داریم…